loading...
مساکین
زیبا بازدید : 0 شنبه 12 بهمن 1392 نظرات (0)

دارم می روم پیش یک عینک سازی  خوب تا عینک دودی ام را بدهم درست کند. مارک  اورجینال پلیس  است که عمو رسولم عید برایم از ایتالیا سوغات آورده بود. ساعت پنچ بعداز ظهر دو روز پیش همینطور که با عجله داشتم می رفتم تا خودم را به فرانک  برسانم یکهو از دستم افتاد و یکی از شیشه های  شکست. از آن روز کار و زندگیم شده اینکه یک راهی برای درست کردنش پیدا کنم. هر جا می برم می گویند " شیشه اش  اینجا پیدا نمی شود. باید هر دو شیشه  را عوض کنی که تازه مثل اولش هم نمی شود". الان دارم می روم پیش یک تعمیر کار خوب ، عینک فروشی  محل قبلی مان . یک مغازه ی فسقلی  کنار خیابان دارد که هر وقت شب می شود همه وسایلش را از توی ویترین  جمع می کند که انگار مغاز سالهاست که خالی است  ، بعد کرکره را می دهد پایین و قفل می کند. صبحها هم که می آید ، دوباره روز ازنو  و مشغول کار می شود. همیشه  عینک یکی خراب است و دارد با عجله درستش می کند. سالهای سال است که آنجاست و انگار پیرتر از آنچه هم هست، نمی شود. یا عینکت را درست می کند یا می گوید علاجش را کجا پیدا کنی. همه محل می شناسندش

به رفیقم گفتم که بیاید با هم برویم ، گفت ارزشش را ندارد اینهمه راه تا آنجا برویم. اگر یکی از این عینک ها داشت می فهمید که خیلی هم ارزشش را دارد . وقتی یه چشمم می زنم دنیا یک جور دیگری می شود. یک جور دیگری راه می روم. یک جور دیگری می خندم. حتی مردم هم یک جور دیگری نگاهم می کنند. دختر ها چشم ازم بر نمی دارد تا از دیدرس شان خارج شوم. همینجور زل می زنند بهم. نگاهشان را پشت سرم حس می کنم.

آنروز همین که شیشه عینکم شکست انگار همه این خوشی ها تمام شد . زنگ زدم به شاهین  دوستم. از بچگی باهم بزرگ شده بودیم و از جیک و پوک هم خبر داشتیم. آنروز همین که این اتفاق افتاد زنگ زدم بهش و گفتم چه بلایی سرم آمده. او هم دید حالم خراب است  خودش را با یک عینک دیگر رساند که "بیا  اینو بزن برو پیش فرانک، بعداً یک فکری برایش می کنیم" آدم انتظار دارد بهترین دوستش در اینجور شرایط درکش کند. شاید اگر یکی  از این عینک ها  داشت می فهمید. بهش توپیدم " گورپدر فرانک ... عینکم خراب شد ..." آنروز شاهین زنگ زد به فرانک و هزار جور بهانه آورد و گفت من حتی حرف هم نمی توانم بزنم. از آن به بعد نه شاهین و نه فرانک دیگر با من حرف نزدند. باید یک روز زنگ بزنم به شاهین و برایش توضیح بدهم که چرا ناراحت بودم. البته فکر می کردم خودش بفهمد. حتی یکبار بهم گفته بود که "تو هیچوقت تنها نمی مانی ، همیشه یکی دافی هست دم پرت باشد و کارهایت انجام بدهد ! مهره مار داری انگار" باید برایش توضیح بدهم که مهره مار نیست . یک عینک دودی اورجینال است فرانک؟ فرانک آنقدرها هم مهم نیست . این اواخر خیلی با هم خوب بودیم ولی اگر این عینک درست بشود آنوقت دوباره با یکی دیگر دوست می شوم. فرق زیادی با هم ندارند. مثل هم شروع می کنند و یواش یواش نزدیک می شوند . هی کافی شاپ و سینما و ریز ریز خندیدن و کارهای یواشکی. فقط اسمشان با هم فرق دارد. یکی فرانک، یکی مونا، یکی پروانه . گاهی هم تکه کلامشان. بعضی ها ادای تنگ ها را در می اورند و بعضی ها ادای مودب ها را در می آورند. یک کم که صمیمی تر بشوید می بینید آنها هم عین بقیه اند. اگر عینک دودی مارک اصل  داشتید آنوقت می فهمیدید چه می گویم. شیشه هایش یک انعکاس  خوب و موزون دارد . نه مثل بقیه عینک ها  که وقتی به چشم می زنی فقط جلوی چشمت را تیره وتار می کند می آید. نه این اینجوری نبود.آدم را مثل بازیگر های هالیوود می کرد. از سر کوچه که راه می افتادم همه سرشان را بلند می کردند . دختر 9 ساله همسایه مان وقتی توی کوچه بود و دوچرخه بازی می کرد وقتی من را با عینک می دید کلی دور و برم می چرخید. همیشه هم هول می کرد و کم بود برود توی دیوار.حتی خود زن هماسایه مان وقتی می خواست دخترش را صدا بزند کلی با عشوه وادا می شد وقتی من را می دید.

تا یکی از این عینک دودی ها را نداشته باشی ، هر چقدر هم توضیح بدهم فایده ندارد . اگر الان سالم بودند و یه چشمم می زدم آنوقت این تعمیر کار عینک  به این راحتی دست رد به سینه ام نمی زدند و با آن اخم نمی گفتند که درست نمی شود و هر جور شده عینکم را درست می کردند . باید یکی از این عینک دودی های اصل را امتحان کنید . آنوقت می بینید که چقدر دنیا قشنگ تر است

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 41